محل تبلیغات شما
میبرم لذت من از آب و هوای توکل

کوه و دشت و چشمه و بانگ ونوای توکل

صبحدم بیدار میگردم من از بانگ خروس

تا کنم رو سوی درگاه خدای توکل

میبرم لذت من از آواز چوپانش ولی

لذتی بس بیشتر از کدخدای توکل

گله می آید ز دشت و کوچه ها پر می شود

از صدای بع بع بزغاله های توکل

گاو با گوساله و بزغاله و مرغ و خروس

پرسه هر یک میزنند در لابلای توکل

جای بنز و پاترول و پیکان بود اسب و الاغ

مرکب رهوار بی چون و چرای توکل 

میرسد درصبح باران عطر و بوی کاهگل

از در و دیوار و بام هر سرای توکل

در عروسی بارها دیدم که شبها همچو ماه

می درخشد دست داماد از حنای توکل

از نش درس عفت باید آموزیم 

هست مایه عز و شرف حجب و حیای توکل

بنده سیمرغم »نمی خواهم ببینم هیچ وقت

خشکی و ویرانی و مرگ و فنای توکل

با اندکی تخلیص  و تغییر 

لاشخورها همیشه دورشان شلوغ است برای عقاب بودن گاهی باید تنها بود...

شعری در وصف روستا

14 تیر ماه روز قلم

بع ,بزغاله ,دشت ,بانگ ,ماهمی ,همچو ,من از ,دشت و ,لذت من ,بارها دیدم ,دیدم که

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Stephanie's life موسسه آسیب های اجتماعی ستایشگران برتر فایل ماورا سرگرمی (: Blue Fashion & Cool NFL Cheap San Diego Chargers jerseys, Dress up Yourself Now. مته کلا وطن من recketttanve رازهای نهفته در شمع